به رسم عاشقی

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «احترام» ثبت شده است

القاب مناسب

سه شنبه, ۳۰ دی ۱۳۹۹، ۰۲:۴۵ ب.ظ

 

الهام و امیر یک ماهی بود که زیر یک سقف رفته بودند. الهام می خواست از همان ابتدا به قول گفتنی گربه را در حجله بکشد برای همین تمام حواسش را بر این بسته بود که نگذارد روی امیر زیاد شود. 
امیر که از ابتدا بنای زندگیش را بر عشق و صمیمیت گذاشته بود، اما وقتی رفتارهای الهام را می دید کم کم نسبت به او سرد می شد. 
امیر با تمام وجودش برای زندگیش مایه گذاشته بود و از هر چی محبت و ابراز علاقه بود به الهام دریغ نمی کرد؛ اما الهام به جای این که جواب محبت او را با محبت بدهد( مدام این حرف اشتباه مادرش در ذهنش می آمد که نباید به مرد زیاد بها بدهی) با همسرش برخورد سرد می کرد. 
امیر از هر فرصتی استفاده می کرد و برای الهام کادو میخرید و او را با جملات زیبا و ‌پرمهر خطاب قرار می داد اما الهام نه تنها از عزیزمی، آقایی استفاده نمی کرد بلکه با القاب نامناسب می خواست  نگذارد امیر رویش را زیاد کند و در نهایت زورکی او را امیر صدا می زد و این گونه رفتارهایش باعث شده بود که امیر فکر کند که او را دوست ندارد و رفته رفته نسبت به الهام دلسرد شده بود و کانون زندگیشان به سوی از هم پاشیدگی پیش می رفت. 
الهام حتی فکرش را نمی کرد این که، با القاب مناسب همسرش را صدا بزند چقدر در روحیه و گرمی زندگیش تاثیر دارد و تمام فکرش معطوف به حرف مادرش بود . 
این گونه رفتارهایشان وقتی ادامه دار شد متاسفانه ابتدا مهر طلاق عاطفی بر روی پیشانیشان سپس مهر طلاق رسمی در شناسنامه هایشان زده شد.
------------------------------
با نگاه درسیره حضرت فاطمه سلام الله علیها می بینیم که ایشان همواره به حضرت علی (ع) احترام فراوان می‌گذاشت همواره او را با لقب «ابا الحسن» صدا می‌زد؛ حضرت فاطمه (س) شوهرش را برای یکی از اهالی مدینه این چنین معرفی می‌کند:«علی(ع) امامی ربانی و الهی، و اندامی نورانی و مرکز توجه همه‌ی عارفان و خداپرستان و فرزندی پاکان، گوینده‌ی به حق و روا…»
ریاحین الشریعه جلد 1 صفحه 93

  • بهار بارانی

ابتدا همسایه

سه شنبه, ۳۰ دی ۱۳۹۹، ۰۱:۵۵ ب.ظ

 

نگاه به بی بی بتول که کردم انگار در دنیایی دیگر بود، اصلا حواسش به حضور من نبود. خیلی دلم می خواست بدانم برای چه این طور غرق در دنیای ذهن و خیالش شده است. 
با سرفه ای اعلام حضور کردم، و دست هایم را در دست های خشک و زبر گذاشتم 
---- بی بی بتول چیزی شده است؟ انگار نگرانی؟ چیزی لازم داری برای بیاورم؟

---- ای مادر جان دلم از این زمان و ‌زمانه خیلی گرفته است.

---- قربان دل کوچکتان بروم، آخر برای چه مادر جان؟

---- از وقتی آقاجان خدابیامرزت مرا تنها گذاشت و شما بچه ها هر کدام دنبال سرنوشت خودتان رفتید حداقل دلم خوش به این همسایه ها بود. اختر خانم و مهری بانو مثل خواهر برای من بودند. که هر دو اسیر خاک شدند.
اما حالا .......

بی بی بتول آهی کشید و انگار بقیه ی حرف هایش را قورت داد اما من که دلم خیلی میخواست برایم کامل تعریف کند گفتم: اما چه بی بی جان؟

---- ای مادر قدیم ها وقتی همسایه ای مریض می شد، یا به کمک نیازی داشت، همه همسایه ها به عیادت و کمک او می رفتند، یکی ظرف هایش را می شست، یکی جارو می کرد، یکی برایش غذا آماده می کرد بلاخره هر کسی گوشه ای از کار را می گرفت. اما حالا اگر همسایه ای در خانه اش بمیرد اصلا کسی خبردار نمی شود.
---- بی بی جان حالا اینقدر خودت را ناراحت نکن .
 ---- ای عزیز مادر چطور ناراحت نشوم آن موقع ها همه همسایه ها در خانه یک همسایه جمع می شدیم و قرآن می خواندیم، درد و دل می کردیم اما حالا بعد چندین سال همسایگی، می بینی انگار همسایه ات مثلا دختری هم دارد. 
اما مادر جان من همین طور هم که هست همیشه برای همسایه هایم دعا میکنم هنوز حرف مادرم آویزه ی گوشم هست که می گفت: بتول دخترم مانند حضرت فاطمه باش که همیشه اول به فکر همسایه اش بود و همیشه اول برای همسایه اش دعا می کرد. 
بی بی بتول با روسریش اشک دور چشمش را پاک کرد و گفت: ای جانم به فدایت یا فاطمه بنت محمد

----------------------------
قال الامام الکاظم (ع): کانَتْ فَاطِمَةُ ع إِذَا دَعَتْ تَدْعُو لِلْمُؤْمِنِینَ وَ اَلْمُؤْمِنَاتِ وَ لاَ تَدْعُو لِنَفْسِهَا فَقِیلَ لَهَا یا بِنْتَ رَسُولِ اَللَّهِ (ص)إِنَّک تَدْعِینَ لِلنَّاسِ وَ لاَ تَدْعِینَ لِنَفْسِک فَقَالَتِ اَلْجَارَ ثُمَّ اَلدَّارَ. امام کاظم (ع) فرمودند: از موسی بن جعفر، از پدر بزرگوارش، از آبا گرامش علیهم السلام، فرمودند: هرگاه فاطمه علیها السلام دعا می نمودند، برای مومنین و مومنات دعا کرده و برای خود اصلا دعایی نمی فرمود. به ایشان عرض شد: ای دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله شما برای مردم دعا می کنید، چرا برای خویش دعا نمی فرمایید؟ فرمودند: ابتدا همسایه سپس اهل خانه.
شیخ صدوق، علل الشرائع، ج2، ص182

  • بهار بارانی

از محبت خارها گل می شود

جمعه, ۱۹ دی ۱۳۹۹، ۰۲:۱۹ ب.ظ

از قدیم گفته اند از محبت خارها گل می شود، هر یک از زوجین باید نسبت به یکدیگر با کلمات و عبارات محبت آمیز صحبت کنند و یکدیگر را با القاب مناسب و زیبا صدا بزنند. 

وقتی یکی به دیگری احترام بگذارد حتما طرف مقابل هم با او با احترام برخورد خواهد کرد و زندگی سرشار از آرامش و عشق خواهند داشت و در سختی ها تکیه گاه یکدیگر خواهند بود.

 و بالعکس اگر نسبت به هم محبت و احترام نداشته باشند در چشم یکدیگر خار می شوند و زندگیشان روز به روز تلخ تر خواهد شد.

----------------------

فاطمه(س)، در مقام اظهار محبت و علاقه به امام علی(ع) می فرمود: روحی لروحکَ الفدا و نفسی لنفسکَ الوقاء یا اباالحسن؛ علی جان، روح من فدای روح تو و جان من سپر بلاهای جان تو. 

حائری مازندرانی، مهدی، کوکب الدری، ج 1، ص 196.

عشق و محبت فاطمه(س) نسبت به همسرش به اندازه ای بود که در لحظات احتضار می گریست و به علی(ع) می فرمود: ابکی لما تلقی بعدی؛ به خاطر آن چه [از مشکلات و سختی ها] که پس از من به تو خواهد رسید می گریم. بحارالأنوار، ج 43، ص 218.

  • بهار بارانی

شاخه گلی به دست یا دسته گلی بر سر قبر

سه شنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۹، ۰۸:۳۹ ب.ظ


​مامانم با زن همسایه روی بارخواب حرف زدنشان گل انداخته بود. من هم رفتم تا سلام و عرض ادبی کنم. مهری خانم با دیدن من لبخندی زد و حال و احوالی کرد، اما از قیافه اش معلوم بود که از چیزی ناراحت است. دست مهری خانم را گرفتم گفتم: چیزی  شده است چرا اینقدر ناراحت به نظر می آیید. مهری خانم آهی کشید و گفت: چی بگم دخترم، از کجا بگم، دل من همش پر از درد است. مامانم سعی داشت مهری خانم را آرام کند گفت: این چه حرفی است مگر چه شده است. اشک در چشمان مهری خانم جمع شده بود دیشب… دیشب…. پسرم با من حسابی جر و بحث کرد هر حرفی از دهانش درآمد به من زد. بی آن که ملاحظه من مادر پیرش را بکند دستش را بالا برد و من را به طرف دیوار هول داد. بغض بیشتری گلویش را گرفته بود. هق هق کنان حرف می زد. پسرم را بعد از مرگ پدرش به سختی بزرگ کردم از چشم شما که دور نیست با کارگری خرج هزینه هایش را جور می کردم. حالا به جای این که عصای دستم بشود بلای جونم شده است. تا حرفی به او میزنم سریع عصبانی میشود و شروع به داد و بیداد میکند. معلوم بود که خیلی به قلب مهری خانم فشار آمده است. دلم برایش خیلی می سوخت. آخر چطور یک بچه می تواند این طور با مادرش رفتار کند. با مامانم تصمیم گرفتیم داستان را برای پدر تعریف کنیم و از او بخواهیم با آقا رضا پسر مهری خانم حرف بزند شاید خدایی کرد به راه آمد. پدرم روز بعد آقا رضا را در کوچه دید او را صدا زد و کناری کشید و بعد از حال و احوالپرسی به او گفت: فرزندم خدا خیر بدهد مادر پیرت را ، ما از سال ها پیش همسایه هستیم او برای تو خیلی زحمت کشیده است. هم برایت پدر و هم مادر بوده است. حالا که پیر شده وقت آن است که تو زحماتش را جبران کنی.  قبل از این که خدایی نخواسته بخواهی دسته گلی را روی سنگ قبرش بگذاری سعی کن تا زنده هست شاخه گلی به دستش بدهی و او را احترام کنی فرزندم خداوند نیکی به پدر و مادر را در کنار توحید و یکتاپرستی خودش نام برده است۱ و شکر کردن از  والدین را هم‌ردیف شکر خودش قرار داده است.۲ حتی انبیا نسبت به والدینشان احترام می گذاشتند.۳ و خداوند از ما می خواهد که تواضع و فروتنی نسبت به آن ها داشته باشیم.۴ حتی خدواند برای زمان پیری والدین تاکید کرده است و وظایفی را بر عهده ما گذاشته است.۵ واقعا هر کاری ما انجام بدهیم نمی توانیم قطره ای از زحمات والدین خود را جبران کنیم. در واقع ما هر طور رفتار کنیم آینده فرزندانمان نیز با ما همان طور رفتار خواهند کرد. آقا رضا اشک در چشمانش حلقه زده بود و شرمنده از شیوه رفتارش با مادرش بود و گفت: به خدا من دوست ندارم مادرم را ناراحت کنم اما چه کنم کنترل عصبانیتم را ندارم اما از امروز قول می دهم حواسم بیشتر جمع باشد ممنون که تلنگری به من زدید. من تمام زندگیم را مدیون مادرم هستم. 

___________________

۱: «لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً» (سوره بقره، آیه 83) «وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً» (سوره نساء، آیه 36)«أَلاَّ تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً» (سوره انعام، آیه 151)«وَ قَضى رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً» (سوره اسراء، آیه 23)«یا بُنَیَّ لا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ وَ
وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ» (سوره لقمان، آیه 14،13)

۲: «أَنِ اشْکُرْ لِی وَ لِوالِدَیْکَ» (سوره لقمان، آیه 14) (به او توصیه کردم) که برای من و پدر و مادرش شکر به جا آور»

۳: خداوند در مورد یحیی ـ علیه السلام ـ می‌فرماید: «وَ بَرًّا بِوالِدَیْهِ»
(سوره مریم، آیه 14) و در مورد عیسی می‌فرماید: «وَ بَرًّا بِوالِدَتِی وَ
لَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّاراً شَقِیًّا» (سوره مریم، آیه 32) «خداوند مرا نسبت به مادرم نیکوکار قرار داده است و جبار و شقی قرار نداده است.»

۴:  «وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَهِ» (سوره اسراء،‌آیه 24) در رابطه با تواضع و فروتنی نسبت به پدر و مادر است.

۵: «وقضی ربک الاتعبدوا الا ایاه و بالولدین احسـنا اما یبلغن عندک الکبر
احدهمآ او کلاهما فلاتقل لهمآ اف ولاتنهرهما وقل لهما قولا کریما»پروردگارت
فرمان داده جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید، هر گاه یکی از آنها - یا هر دو آنها - نزد تو، به سن پیری
برسند کمترین اهانتی به آنها روا مدار، و بر آنها فریاد مزن، و گفتار لطیف و
سنجیده بزرگوارانه به آنها بگو. اسرا/ ۲۳.

#احترام
#پدر_و_مادر 
#والدین

  • بهار بارانی

پر و بال مهربانی

سه شنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۹، ۰۱:۲۱ ب.ظ


دخترک کوچک آبریزش بینی و عطسه و سرفه امانش را بریده بود، پدر او را به مطب دکتر برد. کودک نوپایش، مدام دلش می خواست راه برود. درب ورودی مطب کمی بالاتر بود، داخل مطب هم سرامیک های لغزنده و براق خودنمایی می کردند. پدر هر دفعه می رفت دست دختر دلبندش را می گرفت تا زمین نخورد. و این کار را بارها تکرار می کرد. 

از این ماجرا سال ها می گذشت اکنون دیگر پدر سالخورده و رنجور شده بود به زور با کمک عصایش راه می رفت، درست مثل کودکی نوپا که مرتب زمین می خورد.
حالش مساعد نبود، دخترش او را به مطب دکتر برده بود. درب ورودی مطب کمی بالاتر بود، دختر ابتدا وارد مطب شد، و مدام بلند فریاد می زد: پدر داخل بیا. اما پدر زورکی دست های لرزانش را به درب ورودی زده بود و نمی توانست حتی با عصایش داخل بیاید اما دخترش فقط فریاد می زد زودتر بیا، بدون این که برود و دست او را بگیرد. تا این که پدر نقش بر زمین شد. همه به حالت دلسوزی به او نگاه می کردند، اشک در چشمان پدر حلقه زده بود و با خودش به یاد می آورد که چگونه همیشه همراه دختر نوپایش بود تا زمین نخورد. چگونه همیشه او را محترم می شمرد اما اکنون خودش خوار و ذلیل است.

————————————–

۱:«وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیرًا؛ همیشه پر و بال تواضع و تکریم را با کمال مهربانی نزدشان بگستران و بگو: پروردگارا، چنان که پدر و مادر، مرا از کودکی (به مهربانی) بپروردند تو در حق آن ها رحمت و مهربانی فرما.» اسرا/ ۲۴.

۲: پیامبر اکرم (ص) فرمودند: آن که پدر و مادرش را خشنود کند، خدا را خشنود کرده و کسی که پدر و مادر خود را به خشم آورد، خدا را به خشم آورده است.

کنز العمال، ج 16، ص 470.

#احترام 
#والدین
#پدر_و_مادر
#روایات

  • بهار بارانی

احترام به همسر

سه شنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۹، ۰۸:۳۸ ب.ظ

​برخی زوجین فکر می کنند اگر به همسرشان احترام بگذارند او جسورتر می شود. برای همین با القاب نامناسب یا تنها اسمش او را صدا می زنند.

و این رفته رفته باعث ایجاد کدورت و ناراحتی بینشان می شود. در صورتی که احترام به همسر سبب احترام متقابل می شود. و کانون زندگی را گرم تر می کند.

 با نگاه درسیره حضرت فاطمه سلام الله علیها می بینیم که ایشان همواره به حضرت علی (ع) احترام فراوان می‌گذاشت همواره او را با لقب «ابا الحسن» صدا می‌زد؛ حضرت فاطمه (س) شوهرش را برای یکی از اهالی مدینه این چنین معرفی می‌کند:«علی(ع) امامی ربانی و الهی، و اندامی نورانی و مرکز توجه همه‌ی عارفان و خداپرستان و فرزندی پاکان، گوینده‌ی به حق و روا…»۱ و نیز حضرت علی علیه السلام نیز با احترام کامل با حضرت فاطمه سلام الله علیها برخورد می کردند.

—————————
۱: ریاحین الشریعه جلد 1 صفحه 93.

  • بهار بارانی