به رسم عاشقی

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان

۴ مطلب با موضوع «من و پدر و مادرم» ثبت شده است

احترام به والدین

سه شنبه, ۳۰ دی ۱۳۹۹، ۰۱:۰۹ ب.ظ

احترام به والدین

متاسفانه در جوامع امروزی دیگر مد شده است که وقتی میخواهند والدین خویش را خطاب قرار دهند، اسم کوچکشان را صدا میزنند، و احترام به والدین خیلی کمرنگ تر از قبل شده است. به جای این که بگوید بابا جان، مامان جان می گوید: رضا ، لیلا انگار دارد خواهر و برادرش را صدا می زند! انگار نه انگار پدر و مادرجایگاهی دارند و باید حرمتشان حفظ شود و بعد بهانه می آورند این نشانه صمیمیت است!!!! تو اگر می خواهی با والدینت صمیمی باشی که آن ها را بابا جان، مامان جان یا حداقل بابا رضا، مامان لیلا صدا میزدی نه این که بگویی رضا بیا کارت دارم، لیلا غذا آماده است؟ نه این ها نشانه صمیمیت نیست، وقتی دقیق شوید متوجه خواهید شد که واقعا در اشتباهید.
--------------------------

✨آیاتی نازل شد که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را آنطور که همدیگرا را صدا می زنید ،خطاب نکنید؛ حضرت فاطمه (علیهماسلام) پدر را #رسول_الله خطاب کرد.

☘️امام حسین (علیه السلام) از زبان مادرشان فاطمه زهرا نقل می کنند:
از آن روزی که این آیه نازل شد ،هیبت آن حضرت ،مانع شد که او را #پدر خطاب کنم ، به همین خاطر می گفتم : #یا_رسول_الله 

🌺وقتی پیامبر (صلی الله علیه و اله) چنین دید ،فرمود : « دخترم! این آیه درباره تو و اهل بیت نازل نشده است ،زیرا تو از من هستی و من از تو . تو مرا پدر خطاب کن. این آیه درباره مستکبران نازل شده که احترام مرا نگه نمی دارند. پدر گفتن تو برای آرامش قلب من بهتر و به خشنودی خداوند نزدیکتر است.» سپس پیشانی مرا بوسید.

📚بحارالانوار.ج43.ص93.

ببینید احترام به والدین چقدر زیاد که حتی از پدر صدا زدن هم دوری می کنند، و دوست دارند پدرشان را با القاب مناسب صدا بزنند، نه این که مثل برخی امروزی ها با اسم کوچک.

  • بهار بارانی

توجه به بعد روحی فرزند

سه شنبه, ۱۶ دی ۱۳۹۹، ۰۲:۲۱ ب.ظ
توجه به بعد روحی فرزند
زهرا کوچولو حسابی از تنهایی حوصله اش سر رفته بود، سعی می کرد هر طور شده خودش را با اسباب بازی هایش سرگرم کند. ساعتی درگیر عروسک هایش بود اما باز احساس بی حالی داشت.  به طرف سالن پذیرایی رفت و مادرش را دید که طبق معمول غرق در گوشیش هست، بعد از چند بار صدا زدن مادرش با داد و بیداد گفت: چی میگویی زهرا ؟ چی میخواهی ؟ 
----- مامان حوصله ام سر رفته بیا کمی باهم بازی کنیم.
----- وای زهرا مگر نمی بینی دستم بند هست، دارم با دوستم چت میکنم خوب برو با اسباب بازی هایت بازی کن. 
----- مامان من از صبح با اسباب بازی هایم بازی کرده ام دیگر حوصله شان را ندارم دلم می خواهد با شما بازی کنم.
---- می بینی که  فعلا سرم شلوغ هست، اصلا تبلت برای چی برایت خریدیم برو و با تبلتت بازی کن.
----- مامان من تبلت بازی دوست ندارم میخواهم با شما بازی کنم .
----- ای بابا چه گیری دادی همه چیز برایت خریدیم باز دست از سرمان بر نمیداری. نمیزاری بفهمم دوستم چه میگوید. برو داخل اتاقت و اینقدر حرف نزن. 
 ---- مامان مامان و.....
اصلا دیگر مامان زهرا صدایش را نمی شنید، زهرا گریان به اتاقش رفت و آن قدر آنجا گریه کرد که خوابش برد. بعد از نیم ساعتی مادرش هر چه صدایش زد دید جواب نمی دهد، در اتاقش را که باز کرد دید زهرا با صورتی خیس خوابش برده است دلش برای دخترک بیچاره ش سوخت و از کارش پشیمان شد و سعی کرد از فردا برای دخترش بیشتر وقت بگذارد.
--------------------------
برخی مادران فقط فکر می کنند که باید به جسم فرزند خود اهمیت بدهند و این که تغذیه فرزندشان خوب باشد و یا اینکه تمام امکانات مادی را در اختیارشان قرار دهند لطف را در حقشان تمام کرده اند و اصلا توجهی به بعد روحی و عاطفی فرزندان خود ندارند، و اینطور بچه از لحاظ روحی ضربه می خورد.
 نگاه به سیره حضرت فاطمه سلام الله علیها در رابطه با فرزندانشان نشان می دهد که:در بحث تربیت روحی و عاطفی فرزندان و شفقت و مهربانی مادر به آن ها تلاش بسیاری می کردند. سلمان نقل می کند که به خانه حضرت فاطمه سلام الله علیها رفتم و دیدم که حضرت مشغول آسیاب کردن است و طفل ایشان گریه می کند. عرض کردم: چرا از فضه کمک نمی گیرید؟ فرمود: امروز نوبت استراحت ایشان است. سلمان گوید: حضرت آنقدر آسیاب کرد که خون دستش بر دسته آسیاب جاری شد و به سنگ آسیاب رسید. عرضه داشتم: من بروم بچه را ساکت کنم؟ حضرت فرمود: تو بیا آسیاب کن و من به بچه رسیدگی می کنم. من مادرم و به فرزندم مهر بان تر هستم. یعنی حضرت هنگامی که میان بچه داری و کار خانه تعارض ایجاد شد و ناچار بود که یکی را انتخاب کند، رسیدگی به فرزند را انتخاب می کند و می فرماید: «انی ارفق؛ من مهربان ترم به این بچه».  دلایل امامت طبری ص 140 
  • بهار بارانی

شاخه گلی به دست یا دسته گلی بر سر قبر

سه شنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۹، ۰۸:۳۹ ب.ظ


​مامانم با زن همسایه روی بارخواب حرف زدنشان گل انداخته بود. من هم رفتم تا سلام و عرض ادبی کنم. مهری خانم با دیدن من لبخندی زد و حال و احوالی کرد، اما از قیافه اش معلوم بود که از چیزی ناراحت است. دست مهری خانم را گرفتم گفتم: چیزی  شده است چرا اینقدر ناراحت به نظر می آیید. مهری خانم آهی کشید و گفت: چی بگم دخترم، از کجا بگم، دل من همش پر از درد است. مامانم سعی داشت مهری خانم را آرام کند گفت: این چه حرفی است مگر چه شده است. اشک در چشمان مهری خانم جمع شده بود دیشب… دیشب…. پسرم با من حسابی جر و بحث کرد هر حرفی از دهانش درآمد به من زد. بی آن که ملاحظه من مادر پیرش را بکند دستش را بالا برد و من را به طرف دیوار هول داد. بغض بیشتری گلویش را گرفته بود. هق هق کنان حرف می زد. پسرم را بعد از مرگ پدرش به سختی بزرگ کردم از چشم شما که دور نیست با کارگری خرج هزینه هایش را جور می کردم. حالا به جای این که عصای دستم بشود بلای جونم شده است. تا حرفی به او میزنم سریع عصبانی میشود و شروع به داد و بیداد میکند. معلوم بود که خیلی به قلب مهری خانم فشار آمده است. دلم برایش خیلی می سوخت. آخر چطور یک بچه می تواند این طور با مادرش رفتار کند. با مامانم تصمیم گرفتیم داستان را برای پدر تعریف کنیم و از او بخواهیم با آقا رضا پسر مهری خانم حرف بزند شاید خدایی کرد به راه آمد. پدرم روز بعد آقا رضا را در کوچه دید او را صدا زد و کناری کشید و بعد از حال و احوالپرسی به او گفت: فرزندم خدا خیر بدهد مادر پیرت را ، ما از سال ها پیش همسایه هستیم او برای تو خیلی زحمت کشیده است. هم برایت پدر و هم مادر بوده است. حالا که پیر شده وقت آن است که تو زحماتش را جبران کنی.  قبل از این که خدایی نخواسته بخواهی دسته گلی را روی سنگ قبرش بگذاری سعی کن تا زنده هست شاخه گلی به دستش بدهی و او را احترام کنی فرزندم خداوند نیکی به پدر و مادر را در کنار توحید و یکتاپرستی خودش نام برده است۱ و شکر کردن از  والدین را هم‌ردیف شکر خودش قرار داده است.۲ حتی انبیا نسبت به والدینشان احترام می گذاشتند.۳ و خداوند از ما می خواهد که تواضع و فروتنی نسبت به آن ها داشته باشیم.۴ حتی خدواند برای زمان پیری والدین تاکید کرده است و وظایفی را بر عهده ما گذاشته است.۵ واقعا هر کاری ما انجام بدهیم نمی توانیم قطره ای از زحمات والدین خود را جبران کنیم. در واقع ما هر طور رفتار کنیم آینده فرزندانمان نیز با ما همان طور رفتار خواهند کرد. آقا رضا اشک در چشمانش حلقه زده بود و شرمنده از شیوه رفتارش با مادرش بود و گفت: به خدا من دوست ندارم مادرم را ناراحت کنم اما چه کنم کنترل عصبانیتم را ندارم اما از امروز قول می دهم حواسم بیشتر جمع باشد ممنون که تلنگری به من زدید. من تمام زندگیم را مدیون مادرم هستم. 

___________________

۱: «لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً» (سوره بقره، آیه 83) «وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً» (سوره نساء، آیه 36)«أَلاَّ تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً» (سوره انعام، آیه 151)«وَ قَضى رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً» (سوره اسراء، آیه 23)«یا بُنَیَّ لا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ وَ
وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ» (سوره لقمان، آیه 14،13)

۲: «أَنِ اشْکُرْ لِی وَ لِوالِدَیْکَ» (سوره لقمان، آیه 14) (به او توصیه کردم) که برای من و پدر و مادرش شکر به جا آور»

۳: خداوند در مورد یحیی ـ علیه السلام ـ می‌فرماید: «وَ بَرًّا بِوالِدَیْهِ»
(سوره مریم، آیه 14) و در مورد عیسی می‌فرماید: «وَ بَرًّا بِوالِدَتِی وَ
لَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّاراً شَقِیًّا» (سوره مریم، آیه 32) «خداوند مرا نسبت به مادرم نیکوکار قرار داده است و جبار و شقی قرار نداده است.»

۴:  «وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَهِ» (سوره اسراء،‌آیه 24) در رابطه با تواضع و فروتنی نسبت به پدر و مادر است.

۵: «وقضی ربک الاتعبدوا الا ایاه و بالولدین احسـنا اما یبلغن عندک الکبر
احدهمآ او کلاهما فلاتقل لهمآ اف ولاتنهرهما وقل لهما قولا کریما»پروردگارت
فرمان داده جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید، هر گاه یکی از آنها - یا هر دو آنها - نزد تو، به سن پیری
برسند کمترین اهانتی به آنها روا مدار، و بر آنها فریاد مزن، و گفتار لطیف و
سنجیده بزرگوارانه به آنها بگو. اسرا/ ۲۳.

#احترام
#پدر_و_مادر 
#والدین

  • بهار بارانی

پر و بال مهربانی

سه شنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۹، ۰۱:۲۱ ب.ظ


دخترک کوچک آبریزش بینی و عطسه و سرفه امانش را بریده بود، پدر او را به مطب دکتر برد. کودک نوپایش، مدام دلش می خواست راه برود. درب ورودی مطب کمی بالاتر بود، داخل مطب هم سرامیک های لغزنده و براق خودنمایی می کردند. پدر هر دفعه می رفت دست دختر دلبندش را می گرفت تا زمین نخورد. و این کار را بارها تکرار می کرد. 

از این ماجرا سال ها می گذشت اکنون دیگر پدر سالخورده و رنجور شده بود به زور با کمک عصایش راه می رفت، درست مثل کودکی نوپا که مرتب زمین می خورد.
حالش مساعد نبود، دخترش او را به مطب دکتر برده بود. درب ورودی مطب کمی بالاتر بود، دختر ابتدا وارد مطب شد، و مدام بلند فریاد می زد: پدر داخل بیا. اما پدر زورکی دست های لرزانش را به درب ورودی زده بود و نمی توانست حتی با عصایش داخل بیاید اما دخترش فقط فریاد می زد زودتر بیا، بدون این که برود و دست او را بگیرد. تا این که پدر نقش بر زمین شد. همه به حالت دلسوزی به او نگاه می کردند، اشک در چشمان پدر حلقه زده بود و با خودش به یاد می آورد که چگونه همیشه همراه دختر نوپایش بود تا زمین نخورد. چگونه همیشه او را محترم می شمرد اما اکنون خودش خوار و ذلیل است.

————————————–

۱:«وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیرًا؛ همیشه پر و بال تواضع و تکریم را با کمال مهربانی نزدشان بگستران و بگو: پروردگارا، چنان که پدر و مادر، مرا از کودکی (به مهربانی) بپروردند تو در حق آن ها رحمت و مهربانی فرما.» اسرا/ ۲۴.

۲: پیامبر اکرم (ص) فرمودند: آن که پدر و مادرش را خشنود کند، خدا را خشنود کرده و کسی که پدر و مادر خود را به خشم آورد، خدا را به خشم آورده است.

کنز العمال، ج 16، ص 470.

#احترام 
#والدین
#پدر_و_مادر
#روایات

  • بهار بارانی